امشب داشتم به این فکر میکردم که اگر حضرت مسیح با یک روانشناس مناظره علمی میفرمودند چقدر روانشناسی امروز، امروزی نبود. فکر میکنم اگر هر کدام از ما حالتشان را بر خودمان تصور کنیم از خود بیخود میشویم. بدخواهی دیگران در بیست و پنج سالگی ایشان را به سوی خدا فرستاد. مادر پاک سرشت و پارسای ایشان تاثیرات روانی و فراوان بر ایشان داشتند و راه نبوت را محکم کردند. من خوانده ام که ایشان ازدواج نکردند. روح متعالی و بزرگ ایشان عشق به خداوند را سرلوحه دعوت خود قرار داد. 

ما چه میگوییم درباره ادیپ؟ درباره الکترا؟ درباره کوفت و زهرمار؟

ما هر کدام که عقلمان را به کار بیندازیم متوجه خواهیم شد که زیاد هم روانشناسی قابل اعتماد نیست. ما دین و ایمانمان هم لرزان است. یادم می آید کسی از آشناها برای اینکه پناهنده شود مسیحی شد و یک آیه از نمیدانم کدام انجیل را روی استخوان ترقوه اش خالکوبی کرد. بعد از مدتی با پسری مسلمان آشنا شد و حسابی دل را به او باخت. پسر هم گفت نه نه این رفته مسیحی شده من نمیخوامش!

فکر میکنم دختر هم ارتجالا استخوان ترقوه اش از از بدن کنده است و دور انداخته است. شگفتا!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود رایگان مقاله9 مقالات برتر نابغه ها Eric Angie بازسازی ساختمان و دکوراسیون داخلی پیچ های دنیا یک دانش آموز Andrew سوپر بار