گلوی مرغ سحر را بریده اند و
هنوز
در این شط شفق
آواز سرخ او
جاریست.
*شعر از هوشنگ ابتهاج
من اگر کر بشوم، چشمانم تو را خواهد شنید. اگر کور بشوم، تو را در این افسرده حالی ها استشمام میکنم تا زندگی بیابم. جان دوباره در من دمیده ای.
تو چه میدانی که مریض حالی ات چه دردی به جانم انداخته است؟
درباره این سایت